هانیاهانیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

هانیا عشق قشنگ مامان و بابا

دردهای نگفته دل بی طاقت من...

هانیای عزیزم سلام... این نامه را در حس و حالی می نویسم که غمی غریب و ناشناخته دلم را فراگرفته است، غم و اندوهم برای توست دخترم. بار دیگر در این شب های تابستانی به خوابت آمده ام تا قبل از آنکه بیدار شوی برای تو و به خاطر تو بنویسم، البته نه از شادی های نگفته ام و نه از غصه های دم نزده ام... بلکه از لبخند آفتابی ات که حتی پاییز را به بهار عمرم مبدل می کند... به سراغت آمده ام تا ثابت کنم برای تو عاشق ترینم و شاید منِ عاشق، فقط امروز مجال هم صحبتی با تو را داشته باشم، در حالیکه شاید روزی قیچی به دست بگیری و وسط رویاهایم خطی بیندازی... دختر عزیزم... شروع این دلنوشته از پنجمین روز مرداد ماه آغاز شد که مصادف با هیچ روزی نیست... ...
5 مرداد 1394
1